رابطه و تاثیر متقابل فرهنگ و شهر سازی
بشر از زمانی که زندگی اجتماعی را انتخاب کرد ، به دنبال پاسخ گفتن به نیاز طبیعی ارتباط با دیگران است .
این نیاز اگر به صورت عادلانه و دو سویه پاسخ داده شود ، نوعی صمیمیت ایجاد می کند .
این نوع از روابط که در آن هیچ کدام از طرفین چیزی را از طرف مقابلش دریغ نمی کند ، پایۀ اولیۀ فرهنگ انسانی است و آیین های گوناگون برای ترویج و یا تقویت چنین فرهنگی به وجود آمده اند .
هنر نیز در پی ایجاد یک حیات فردی و اجتماعی عمیق و سالم است .
ترکیب تمامی مهارت های بشری از جمله ترکیب علم و هنر در طراحی ، ساخت و ادارۀ شهرها می تواند حیات فردی و اجتماعی سالم را در جوامع بشری فراهم کند .
این گونه حیات اجتماعی ، تعمیم دهندۀ سلامت به زندگی می باشد و این ، " مدنیت" را در زندگی شهرنشینی ایجاد می نماید .
مقایسه معماری سنتی در ساخت دروازه قرآن با هتلی مدرن در نزدیکی این بنای تاریخی
رفتار و اندیشۀ شهروندان ، شکل شهر و متقابلا نیز ساختار و شکل شهر ، چگونگی رفتار اجتماعی شهروندان را باعث می شود .
به عنوان مثال چنانچه در بافت های جدید شهری ، گسستگی مشاهده می شود ، معلول گسستگی ذهنی ، هویتی و رفتاری شهروندان است و این گسستگی در بافت شهری نیز ، رفتارهای نا متعادل روانی و شخصیتی افراد را استمرا و تشدید می بخشد .
شخصیت انسان که همان هویت اوست، در جامعه و با اثر گیری از فرهنگ ساخته می شود.
هر فردی دارای دو شخصیت فردی و اجتماعی است .
شخصیت اجتماعی را شخصیت پایۀ فرد می نامند که برای درک وضع شهر ، باید این شخصیت را شناخت چرا که اساس شخصیت پایه ، بر نحوۀ فرهنگ پذیری فرد استوار است و این فرهنگ پذیری با استفاده از آموزش و یا ابزارهای فرهنگی مثل زبان ، معانی ، علائم و... در شهر صورت می گیرد.
حال چنانچه فرهنگ پذیری به طریق صحیح خود انجام شود ، سازگاری فردی و نیز خلاقیت جمعی را در پی خواهد داشت و خلاف این موضوع هم صادق است . یعنی اگر ارتباط بین معنی گر (فرهنگ و محیط اجتماعی) و معنی شونده (فرد) به وجود نیاید و شخص نداند که ارزشها و هدف های اصلی فرهنگش چیست و چه ابزارهایی برای رسیدن به این اهداف وجود دارد ، آسیبهای روانی و اجتماعی پدید می آید .
بطور کلی محیط شهری و شهر نشینی را نمی توان بدون ارتباط با فرهنگ بررسی کرد .
شهر نشینی بر اساس باورها و ایده های خاص مردم در هر منطقه شکل می گیرد .
مردم هر سرزمین ، فرهنگ و اعتقادات ویژۀ خود را دارا هستند و این اعتقادات است که باعث پیدایش مولفه ای اثر گذار در ساخت فضا های شهری می شود .
فرهنگ سیاسی ، اجتماعی ، جغرافیایی و دینی ، از مجموعۀ اطلاعات و آگاهی هایی که هر ملت در طول زمان گرد آوری می کند ، شکل می گیرد که این فرهنگها ضمن تاثیر بر تمامی جنبه های زندگی فردی و اجتماعی مردم همان جامعه ، از شهری به شهر دیگر و از قومیتی به قومیت دیگر قابل انتقال است .
اگر تمدن را تبلور بیرونی فرهنگ و نیز گویای هویت مردمان هر سرزمین تلقی کنیم ، روشن می شود که چرا شهر سازی هر سرزمین نمودی از هویت مردم آن است .
با مروری گذرا بر معیارهای زیبایی شناسی پیشا مدرن و مدرن ، می توان به راحتی تاثیر نوع نگرش افراد به محیط پیرامونشان را بر این معیارها دریافت .
در اندیشۀ پیشا مدرن چه در اروپا و چه در ایران ، زیبایی بر پایۀ الگویی بنیادین در عرصۀ هنر متجلی می شده است .
نگاه انسان پیشا مدرن به طبیعت ، دارای کلیتی با نظم متقارن است چنانچه پالادیو در دورۀ رنسانس می گوید : آنچه در هستی آفریده شده ، متقارن است . همچنین کالبد فیزیکی انسانها نیز متقارن خلق گردیده است . پس تقارن کمال است . !
در معماری سنتی ایران نیز این نوع از معیار زیبایی شناسی دیده می شود .
اما در اندیشۀ مدرن و پسا مدرن ، ذهن در مرتبۀ بالاتری از هستی قرار گرفت و شروع این نگرش را میتوان این جملۀ معروف دکارت دانست : من می اندیشم ، پس هستم .
یعنی هستی بر مبنای ذهن انسان است که شکل می گیرد . هیچ حقیقت واحدی وجود ندارد و هستی بر ذهن انسان منطبق است نه ذهن انسان بر هستی !
معیارهای زیبایی شناسی این تفکر عبارتند از: ابهام ، ایهام ، عدم تقارن و . . . .
حال با طرح این دو نگرش ، می توان بطور کلی چنین گفت که بنیانهای فکری ، فرهنگی مردم زمانی که از صافی ارزشهای جمعی عبور کند ، اساس خلق معماری را پایه می ریزد .
با آغاز دورۀ سرمایه داری و تمدن جدید ، به اقتضای زندگی مدرن ، مهاجرت از شهرهای کوچک و روستاها به سمت مناطق مستعد از لحاظ اقتصادی ، روندی رو به تزاید یافت .
حال باید دید که انسان مهاجر که ریشه و هویتی تعریف شده از گذشته و اصالت خود دارد ، با ورود به شهری جدید ، چطور رفتار خواهد کرد .
کنش اجتماعی و رفتار جمعی مهاجران که منبعث از ذهنیت و نظام باورهای آنها می باشد ، تبلور واضحی در ساخت فرهنگ شهروندی دارد و نقش پررنگی را در تغییرات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایفا می کند .
از آنجا که یک هویت قومی خاص (انسان مهاجر) ، خود را در گستره ای عظیم از هویتهای دیگر می بیند و فرهنگ واحد را در مقابل خود نمی یابد ، برای تداوم و در واقع تساهل حضور اجتماعی خویش ، در پی محلاتی می رود که بیشترین پیوستگی را به لحاظ فرهنگی و قومیتی با او داشته باشند .
این محله گرایی ها هم می تواند در جمع کردن و همدلی افرادی که از لحاظ فرهنگی به هم نزدیکند ، مثبت عمل کند و هم می تواند در تضاد فرهنگی با سایرین چالش زا باشد .
به منظور حفظ هویت مسلمانان ، شهر سازی در کشورهای اسلامی باید با فرهنگ اسلام سازگار باشد .
یک محقق مسلمان بنام ایمان العطار در این مورد می گوید : شهر سازی اثرات مهمی بر جامعه دراد و می تواند بر زندگی افراد اثر زیادی داشته باشد .
العطار ضمن تقسیم شهر نشینی اسلامی به سه دورۀ اوایل اسلام در زمان حکومت پیامبر ، دو قرن اول پس از اسلام در زمان حکومت عباسیان و دورۀ استعمار بر کشورهای اسلامی می گوید : در دورۀ استعمار مسلمانان ، تغییرات زیادی در طرح شهر های اسلامی ایجاد شد که نتیجۀ آن شکل کنونی شهر ها در جوامع اسلامی است .
این نگرانی از دور شدن شهرسازی مسلمانان از تفکرات اسلامی ، ضرورت رجعت معماران و طراحان محیط به ریشه های فرهنگ اسلامی را آشکار می سازد .
بازتاب فرهنگ در فضا های شهری به صورتهای گوناگون نمود پیدا می کند که برای نمونه می توان به شکل عناصر ، نقشها ، تزئینات ، ترکیب های حجمی و یا ترکیب های خاص دیگر اشاره کرد .
هر یک از صورتهای مختلف تجلی و بازتاب فرهنگ در فضا را می توان نشانه ای دانست که محتوا یا مفهوم خاصی را می رساند .
به عنوان مثال یک "ستون" به عنوان یک عنصر باریک و عمودی ، در ساده ترین و نیز خالص شکل خود ، عنصر یا نشانه ای سازه ای به شمار می آیدو شکل کلی و عمومی آن کما بیش در تمامی فرهنگهای معماری گذشته مشابه بوده است .
این مثال از نمونه های نشانه های تک فضایی در معماری و شهر سازی است . یعنی تنها یک معنی و مفهوم را می تواند ارائه دهد .
اما برخی از نشانه های معماری گذشته دارای دو یا حتی چند مفهوم هستند .
برای مثال "گنبد" در معماری سنتی ایران یکی از این گونه نشانه ها می باشد .
این عنصر در ساده ترین ، ابتدایی ترین و نخستین کارکرد خود فقط یک عنصر سازه ای برای پوشاندن فضا ها و دهانه های بزرگ به نظر می آید که بیش از 6-5 هزار سال در ایران پیشینۀ تاریخی دارد .
در دوران پیش از اسلام ، از گنبدهای بزرگ برای پوشاندن سقف تالارهای اصلی برخی از آتشکده ها استفاده می شد . سپس در دوران پس از اسلام نیز ، به تدریج از قرن چهارم هجری قمری ، دوباره برای احداث بناهای دینی یعنی مساجد به کار گرفته شد که امروزه یکی از نشهنه های مهم در معماری سنتی و آیینی ایران به حساب می آید .
با توجه به آنچه گفته شد ، گنبد نشانه ای چند مفهومی است که هم نشانه ای از نوعی سازه است و هم دارای مفهومی آیینی – تاریخی می باشد .
همۀ نشانه های معماری از لحاظ قابل مشاهده بودن برای افراد حرفه ای و غیر حرفه ای از یک وضع برخوردار نیستند .
بسیاری از نشانه ها ی شهر سازی ، آشکار و به سادگی برای عموم قابل مشا هده هستند مانند ایوان ، منار یا گنبد در حالی که برخی از آنها نیمه آشکارند و ممکن است همۀ افراد نتوانند آنها را درک کنند .
مثلا کاربرد برخی اعداد نمادین در طراحی برخی بنا ها گاهی آشکار ، در مواردی نیمه آشکار و در شماری از بناها کاملا غیر آشکار است و برای شناخت بنا هایی که رمز و نشانه های غیر آشکار دارند ، باید از روشهای رمز گشایی و تفسیر استفاده کرد .
زمان و تاریخ از عوامل مهم پدید آورندۀ هویت در فضا های معماری هستند و در این مورد نقش فرهنگ را نمی توان نا دیده گرفت زیرا فرهنگ به عنوان پدیده ای پویا در جامعه ، طی گذشت زمان شکل می گیرد .
تغییر فرهنگ در گذر زمان را می توان به طور مثال در طرح مساجد جامع ایران مشاهده نمود . با وجود این که ویژگی های کلی مساجد جامع از دورۀ سلجوقی تا دورۀ قاجار کما بیش همانندو مشابه بوده ، اما در هر دوره تفاوتهایی هم در ساخت آنها دیده می شود .
محیط زندگی علاوه بر اینکه محیطی برای تخلیۀ هیجانات روحی مردم به شمار می آید ، نشان دهندۀ گذشته و حال مردم جامعه نیز هست .
در برخی منابع باقی مانده از نیمۀ قرن چهارم هجری ، از ایرانیان به عنوان بنیانگذاران طراحی محیط و منظر یاد شده است که نشان می دهد مردم ایران در ساخت "پردیسها"نیز از اصول و قواعد خاصی استفاده می نمودند .
عواملی که امروزه بر ذهن طراحان اثر می گذارد و موجب خلق اثری زیبا و ترکیبی تاثیرگذار می شود ، ریشه در فرهنگ ، تاریخ و نحوۀ استفاده از محیط دارند .
در بررسی دقیق طرح های اجرا شده در کشور مشخص شده که متاسفانه این عامل یعنی همان فرهنگ و تاریخ در بیشتر طرح ها جایگاهی ندارد و اکثر طراحان فقط به جنبه های زیبا سازی طرح خود توجه می نمایند در حالی که در حرکت به سمت توسعۀ پایدار ، در نظر گرفتن این عامل ضرورت دارد .
از آنجا که نمای ساختمان ها و شکل چشم اندازهای شهر، از نشانه های فرهنگ هر جامعه و طرز تفکر مردمش به شمار می آید ، می توان گفت نگاه یک تازه وارد به شهر ، در وهلۀ اول با فرهنگ آن جامعه گره می خورد . بنا بر این عوامل فرهنگی یکی از اصلی ترین نقش ها را در طراحی محیط پیرامون ایفا می کنند .
شباهت بین دو محیط در دو جامعۀ جدا از هم ، گویای نزدیکی فرهنگ دو ملت و نهایتا نشان دهندۀ پیوستگی نحوۀ نگرش و اندیشۀ آنهامی باشد .
بهمین ترتیب عکس این مطلب نیز صادق است و در جوامع مختلف به دلیل وجود تفاوت های فرهنگی ، استفاده از اجزا و نحوۀ چیدمان آنها در فضا های شهری متفاوت است .
در ایران تاثیر فرهنگهای گوناگون بر طرح ها زیاد دیده می شود که ارتباط کشور را با کشور های شرقی و غربی در دوره های مختلف به وضوح نشان می دهد .
مثلا می توان از تمایل طرحهای ویلا سازی دورۀ قاجاریه به سبک های غربی اشاره کرد.
بسیاری از ساختارهای یک جامعه از تاریخ نشات گرفته اند و شکل موجود جوامع تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر تاریخ و نمادهای گذشته هستند .
عوامل و سازه های فیزیکی محیط را نباید خشک و بی روح تصور نمود چون این سازه ها ریشه در حالات ، افکار و گذشتۀ آن جامعه دارند و در حقیقت "تاریخ" ، سیر تکامل فکری یک جامعه را نشان می دهد .
این سیر در ایران از باغهای تیموری تا صفویه و قاجاریه و حتی طراحی طراحان امروزی ایران زمین نیز دیده می شود .
در این روند ، هر دوره از دورۀ پیشین تاثیر گرفته و آن را تکمیل می کند .
با وقوع انقلاب اسلامی ، طراحی شهرهای ایرانی با نقطۀ عطفی درتاریخ خود روبروشد.
در این مقطع از تاریخ کشور ، خواست هویت طلبانۀ مردم با مطالبات حق خواهانه ای نظیر استقلال ملی ، آزادی و حاکمیت بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود ، همراه گردید .
فروپاشی دستگاه حاکمه و تغییرات ناشی از انقلاب ، موجب توقف ساخت و سازهای کلان و طرحهای پیشین شد که منجر به مهاجرت طراحان و معماران این چنینی به خارج شد .
در روند نوین آبادانی پس از انقلاب ، با شکل گیری نهادهایی از جمله جهاد سازندگی و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در راستای تحقق شعارهای عدالت طلبانۀ انقلاب وجهۀ همت مصروف توسعه وآبادانی روستاها و نیز پاسخ گویی به نیازهای اقشار محروم گردید .
علی رغم این امر ، پدیدۀ مهاجرت روستائیان که پس از اصلاحات ارضی دهۀ گذشته سرعت گرفته بود ، استمرار یافت و موجب افزایش جمعیت شهرنشین شد .
این موضوع باعث آغاز ساخت و سازهای گستردۀ مسکونی در شهرهای کشور ، بدون تبعیت از هر گونه الگوی مناسب شهر سازی گشت .
در این میان ، وقوع جنگ 8 ساله و تحمیل شرایط اقتصادی نا مناسب ، امکان تداوم این جریان را نیز عملا سلب کرد .
در این دوران ، توجه به مفاهیم شهرسازی اسلامی و چگونگی بازگشت به هویت معماری خودی ، مسئله ای بود که ذهن صاحب نظران را به خود مشغول کرد .
غایت مورد انتظار در این امر ، هدایت معماری ایران به سوی یک معماری با هویت مستقل و متکی به فرهنگ است که به گذشته احترام گذاشته و از سنتهای آن درس می گیرد و در پی یافتن مفاهیمی از فرهنگ ایرانی و بیان آن در قالب شهرسازی است .
این دوره متاسفانه با استیلای جریانات جهانی پست مدرنیسم و حذف تاریخ از معماری متقارن شد که برخی افراد ، راه گریز ناپذیر را همگامی با معماری معاصر می پنداشتند و دسته ای دیگر ، مبانی این رویکرد انتقادی نسبت به تقلیل گرایی معماری مدرن را موازی با خواستهای هویت طلبانۀ فرهنگ خودی می دانستند .
با توجه به این مطالب ، دوران معاصر شهرسازی ایران را می توان دورۀ سکوت نامید چرا که به دلیل عدم ثباتی که در اوضاع سیاسی و فرهنگی اتفاق افتاد ، نمی توان انتظار داشت که آثاری شاخص در این حوزه به چشم بخورد .